گزارش نقد کتاب بنفشه ها هم می خندند
جلسه نقد و بررسی کتاب «بنفشه ها هم می خندند» نوشته رفیع افتخار با حضورجمعی از نویسندگان ، منتقدین ، کتابداران و علاقمندان کتاب و کتابخوانی 25 اردیبهشت 97 در کتابخانه آیت الله کاشانی برگزار شد.
سوابق علمی و پژوهشی مولف کتاب:
نویسندۀ محترم، جناب آقای «رفیع افتخار»، متولّد(1339) تهران بوده و مدرک کارشناسی ارشد کشاورزی دارند. ایشان از سال(1369) تألیف کتاب برای نوجوانان را شروع کرده اند و بیش از 50 اثر برای کودکان و نوجوانان نوشته اند از جمله:
طلسم خانۀ عنکبوتها ـ برعسوس ـ برسد به دست دوست ـ کت ولیعهدی ـ دنیای آرزوها ـ خودت بنویس ـ بینام( در بارۀ بیماران مبتلا به ام اس)ـ مسیر زرد ـ ـ ترسو ـ تپش و...
سوابق علمی و پژوهشی منتقدین:
* استاد بالغ صمد زاده ؛استاد ادبیات دانشگاه های آزاد و پیام نور ماکو
* آقای دکتر حسن نوروزی ؛ استاد دانشگاه و دبیر ادبیات دبیرستان های ماکو
* آقای دکتر اسماعیل محمد زاده ؛ استاد دانشگاه و دبیر ادبیات دبیرستان های ماکو
* خانم مقبوله ییلاقی ؛ فعال فرهنگی
* آقای علی اصغر قهرمانزاده ؛ فعال فرهنگی و شاعر
* خانم نسا رجب زادگان ؛ فعال فرهنگی و نویسنده
* خانم کبری احمدی ؛ کتابدار کتابخانه عمومی کاشانی ماکو
آمار شرکت کنندگان به تفکیک جنسیت، مخاطبین خاص، مخاطبین عام:
تعداد کل شرکنندگان 25نفر
تعداد شرکت کنندگان زن 17 نفر
تعداد شرکت کنندگان مرد 8نفر
تعداد شرکت کنندگان اساتید 3 نفر
متن نقد کتاب جلسه نقد
نقد زیر ماحصل جلسه نقد شهرستان ماکو است که با حضورجمعی از اساتید دانشگاهها و دبیر دبیرستان های ماکو در حدود 25 نفر از علاقه مندان درسالن کتابخانه عمومی کاشانی 25/2/97 به انجام رسیده است.
این داستان را میتوان از نوع داستانهای روان شناختی دانست با موضوعی محدود که در آن قهرمانان داستان در زاویهای محدود و در کشاکشی ناخودآگاه، روحیّات خود را در یک کش و قوس ناخواسته به تصویر میکشند. معمولاً در داستانهای این چنینی، به طرح و حوادث اهمّیّت چندانی داده نمیشود بلکه، چرایی اعمال و حوادث توضیح داده میشود.
برای بررسی و داوری این داستان، ذکر چند نکته حائز اهمّیّت است؛ اوّل اینکه داستان از سیر و جریان یکنواختی برخوردار است و جریان سیّالی ندارد. یکنواختی داستان، ذهن خواننده را آزرده میسازد. دوم اینکه تقسیم محوری در دیالوگها و رفتار و کردارهای شخصیّتهای داستان، سامان یافته نیست. شخصیّتهایی چون؛ پدر بزرگ و مادر بزرگ، گاهی در سیر داستان قرار میگیرند و گاهی به طور ناگهانی، ناپدید میشوند. سوم اینکه علّت و معلولی حوادث در این داستان، ریشهای نیست و از ظاهر امر، چنین بر میآید که نویسندۀ ارجمند خواستهاست برای شروع روایت، نوعی رفتارگریزی در طیّ داستان ایجاد کند که با منطق آن، همخوانی ندارد. مورد چهارم اینکه، نویسندۀ محترم در پرورش شخصیّتها، خسّت بسیار از خود به خرج گذاشته و تنها به صورت صوری آنها را به تصویر کشیده است. ایماژ و تصویر آفرینی در متن داستان نیز چندان پویا و متحرّک نیست. مورد آخر اینکه نویسندۀ محترم خواسته است که در اواسط داستان، فضای وهم انگیزی به تصویر بکشد و زمینۀ داستان را وهمآلود جلوه دهد یا حدّاقل بارقههایی از توهّم و تخیّل مرموز را در متن بگنجاند و بدین ترتیب تصویر ترکیبی که در آن وهم و خیال، شالودۀ پرورش داستان و گره اصلی آن را شکل دهد، به وجود آورد غافل از اینکه، این مورد نه تنها بر کشش داستانی نیفزوده بلکه، چون به طور کاملاً ناقص و بیریشه بیان شدهاست، فضای داستان را در هالهای از ابهام فرو بردهاست چراکه این گره و توهّم آفرینی تا آخر داستان رمزگشایی نمیشود.
داستان روانشناختی یا روان درمانی، در سدۀ نوزدهم برای اوّلین بار به آثار گروهی از داستان نویسان انگلیسی اطلاق شد که به توصیف جزئیّات و انگیزههای روانی در آثار خود پرداختند. از میان این نویسندگان به «الیزابت کاسکل»، «ویلیام تکری»، «جورج الیوت» و «جورج مردیت» میتوان اشاره کرد. نیز «تننا کری» و «چارلز دیکنز»در آثار خودشان، مواردی از این داستانها دارند. «مارسل پروست» فرانسوی و «جوزف کنراد» لهستانی و «هنری جیمز»آمریکایی، از نویسندگان مشهور در این نوع رمان بودند و در ایران، «عبّاس حکیم» با نوشتن داستان «درز» و «گلی ترقّی» با کتاب «خواب زمستانی» و «تقی مدرّسی» با کتاب«آداب زیارت»، در زمرۀ نویسندگان این نوع رمانها هستند.
جدای این مطالب، داستان مذکور دارای نکات برجستهای است از جمله؛ تلاش نویسنده در تداعی و برجسته سازی حادثۀ داستان، به گونهای که که باز گشایی گره کور داستان به درازا میکشد و زیاد دچار پیچ و خم نمیشود. هرچند این درازنمایی تا اندازهای وجهۀ روایی داستان را زیر سؤال بردهاست. دیگر اینکه گفتوگوهای داستان با بهرهگیری از زبان محاورهای کودکانه، سادگی خاصّی به آن بخشیدهاست. انتقال مکان و زمان داستان، نتوانسته و نخواسته است که شخصیّتهای اصلی آن را دچار تزلزل نماید به طوریکه آنها در همان حالت اوّلیّه باقی میمانند و همان هدف خواسته شده را دنبال مینمایند.
هدف داستان نیز کاملاً آشکار است و به خوبی پرورده شده است چنانکه امیر، شخصیّت اوّل داستان نه تنها از جابهجایی مکان و زمان داستان کمتر متأثّر میشود، به همان نحو هم، در مسیر تعیین شده گام بر میدارد.
- ۹۷/۰۲/۲۷