کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی شهرستان ماکو

کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی شهرستان ماکو
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۱
آذر

"ایدز توسط یک میکروب کوچک به نام اچ آی وی پدید می آید. این ویروس تنها در بدن انسان زندگی می کند و نمی تواند در بدن حشرات یا حیوانات زندگی کند. ٢٣٠٠٠ ویروس در کنار هم به اندازه یک نقطه جا می گیرند. هنگامی که اچ آی وی وارد خون شود، از بین بردن آن امکان پذیر نخواهد بود."

 این کتاب به همت موسسه زنان سرزمین خورشید (خانه خورشید) اولین مرکز گذری کاهش آسیب و اعتیاد زنان و با کمک های مادی و معنوی انسان هایی که به سلامت جامعه و به ویژه زنان و کودکان می اندیشند، تهیه و تکثیر شده است.
 مخاطب با خواندن آن می تواند به شکلی روشمند با بیماری ایدز آشنا شود: سندرم نقص ایمنی اکتسابی، عامل ایجاد آن، چگونگی دفاع سیستم ایمنی بدن ما در مقابل عفونت ها و بیماری ها، شکل حمله ی ویروس اچ آی وی به سیستم دفاعی بدن، پیشرفت بیماری و سرانجام ... مرگ.
 سپس، نویسنده به شناساندن راه های شیوع ایدز، انواع رفتارهایی که این بیماری از طریق آن ها منتقل نمی شود، نشانه های ظاهری و نشانه های احتمال دچار شدن به ایدز، پرداخته است. پس از آن، درباره ی راه های جلوگیری از دچار شدن به ایدز توضیح داده شده است. روش های مراقبت از بیمار ایدزی در خانه و راه های کمک کردن به این بیماران، از دیگر مطالب سودمند این کتاب است که در آن به عفونت ها یا بیماری های مقاربتی نیز به شکل شفاف و قابل درک برای مخاطبان اشاره شده است. در پایان، تاثیر های ویرانگر این بیماری بر خانواده و اجتماع توضیح داده شده و بر ضرورت تغییر رفتارهای غلط زندگی، به روش های درست، داشتن انگیزه ی قوی برای تغییر رفتار و لزوم کمک گروه های همفکر برای ایستادگی در برابر این بیماری تاکید شده است. جمله های پایانی کتاب هشدار دهنده و آگاهی بخش اند: "مرگ در اثر ایدز می تواند به دلیل غفلت (من نمی دانستم) یا بی اعتقادی (من ایدز را باور نمی کردم)، اتفاق بیافتد. نگویید برای من این اتفاق نمی افتد."

 این کتاب و کتاب "توی خون برندا یک اژدها زندگی می کنه" از جمله کتاب های انگشت شماری هستند که در زمینه ی ایدز - بیماری مرگبار قرن ما- برای کودکان و نوجوانان به زبان فارسی از سوی یک سازمان مردم نهاد منتشر شده اند، که جای سپاس و قدردانی دارد. با توجه به گسترش این بیماری در بیش ترکشورهای دنیا، از جمله کشور ما (به گواه آمار رسمی)، از مولفان ادبیات کودک و نوجوان و کارشناسان سلامت و بهداشت ایرانی انتظار می رود با درک ضرورت و اهمیت حیاتی آگاهی بخشی و اطلاع رسانی درباره ی این بیماری، به نگارش آثار و تهیه ی جزوه های ساده (با در نظر گرفتن ویژگی های مذهبی و فرهنگی ایران) بپردازند. این بیماری، جان هزاران کودک و نوجوان را تهدید می کند. انجام این وظیفه ممکن است جان چندین کودک و نوجوان را از چنگ این بیماری کشنده رهایی بخشد. پس ارزشش را دارد. لطفا دست به کار شوید!     

  • کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی ماکو
۰۸
آذر

ﺑﺴﻢ رب الشهداء و الصدیقین

مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا

 خبر شهادت ناجوانمردانه و مظلومانه دانشمند هسته ای و مجاهد عرصه جهاد علمی و خودکفایی،دکتر محسن فخری زاده؛ توسط عمال استکبار جهانی و رژیم منحوس صهیونیستی غمی سخت و جانکاه است.

شهید والا مقام فخری زاده در سال های دفاع مقدس جان خویش را بدون هیچ چشم داشتی در کسوت پاسداری از کشور و انقلاب اسلامی، در طبق اخلاص گذاشت و در دوران پس از آن نیز با بهره‌گیری از نبوغ و استعداد‌های خود در عرصه علمی و پژوهشی بی وقفه در حال مجاهدت بود که ثمره این تلاش ها رشد و بالندگی ایران اسلامی در حوزه صنعت دفاعی و دیگر حوزه های راهبردی کشور و نیز تربیت شاگردانی چون استاد شهید مجید شهریاری می باشد.

هر چند این ترور وحشیانه اولین خباثت از دشمنان ملت و کشور ایران عزیز و قهرمان مان نیست، لکن چنین اقدامات بزدلانه ای، خلل و خدشه ای در حرکت کشور به سمت پیشرفت و فتح قله‌های افتخار علم و فناوری، دفاعی و هسته ای وارد نخواهد ساخت و نتیجه آن پرورش دانشمندانی چون شهید فخری زاده عزیز در عرصه علم و دانش و مدیریت است و به اذن الهی قله های افتخار را یک به یک فتح خواهند نمود.

هیات رزمندگان اسلام ضمن عرض تبریک و تسلیت به محضر فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خامنه ای، جامعه علمی کشور، ملت متدین ایران اسلامی و خصوصا خانواده گرانقدر آن شهید، ضمن محکوم دانستن این اقدام تروریستی، از نیروهای نظامی و امنیتی کشور خواستار انتقام و مجازاتی سخت از عناصر مزدور و جنایتکار و کلیه‌ی دست اندرکاران این جنایت ددمنشانه اعم از امران، طراحان و مباشران آن می باشد.

  • کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی ماکو
۰۶
آذر

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.



ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.



همه شیعیان من با شفاعت او (فاطمه معصومه علیه السلام ) وارد بهشت خواهند شد . امام صادق (ع)

هر کس (حضرت معصومه علیه السلام ) را در قم زیارت کند ، چنان است که مرا زیارت کرده است . امام رضا (ع)

هر کس او را با شناخت زیارت کند ، بهشت پاداش او خواهد بود . امام رضا (ع)

  • کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی ماکو
۰۴
آذر

جبار باغچه بان فرزند عسکر در سال 1264 خورشیدی در ایروان متولد شد . جد او رضا از اهالی تبریز بود . پدرش عسکر در شهر ایروان با شغل معماری و قنادی روزگار می گذراند .تحصیلات باغچه بان با اصول قدیمی و در مساجد بود و در 15 سالگی مجبور به ترک تحصیل گردید و به حرفه پدر روی آورد . در دوران جوانی فقط به طور قاچاق در منازل به دختران درس می داد و از خبرنگاران   روزنامه های قفقاز و از فکاهه نویسان و شاعران روزنامه فکاهه ملانصرالدین بود . در سال 1922 میلادی به مدیریت مجله فکاهی لک لک در ایروان رسید .



در آخرین سال جنگ در نتیجه در گیر و دارها به ترکیه رفت و پس از چندی تحویلدار شهرداری شهر ایگدیر شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گردید . پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت تسلیم داشناق ها گردید و به ایروان بازگشت .

در آخرین سال جنگ در نتیجه در گیر و دارها به ترکیه رفت و پس از چندی تحویلدار شهرداری شهر ایگدیر شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گردید . پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت تسلیم داشناق ها گردید و به ایروان بازگشت .

در جریان قحطی و بیماری و جنگ های محلی ، پس از فوت پدر و مادرش ، در سال 1298 به طرف وطن خود راه افتاد و بالاخره پس از گریز از چنگال چند بیماری مهلک که در آن زمان شایع شده بود و پس از قطع انگشتان پایش برای رهایی از مرگ حتمی به مرند رسید . در مدرسه دولتی احمدیه در مرند با ماهی 90 ریال در سمت آموزگاری مشغول به کار شد .

به واسطه روش ابتکاری او در تدریس ، در سال 1299 به موجب حکم ریاست فرهنگ تبریز ، به آن شهر رفته و مشغول به کار شد .

باغچه بان در سال 1303 به دستور فیوضات رئیس فرهنگ وقت ، اولین کودکستان ایرانی در تبریز با نام باغچه اطفال تاسیس کرد و از همان زمان نام فامیل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغییر داد . با این منظور که همان گونه که معلمین دبستان و دبیرستان ها ، آموزگار و دبیر نامیده می شوند ، مربیان کودکستان ها هم باغچه بان نامیده شوند.

باغچه بان در سال 1303 خورشیدی در تبریز اولین مدرسه مختلط را در شرایطی ایجاد کرد که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند ، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصیل کنند .

بین دانش آموزان اولین کلاس درس باغچه بان ، سه کرولال هم بودند که وجود همین سه کرولال او را به فکر ایجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان کرولال انداخت و به دنبال این فکر در سال 1305 خورشیدی در باغچه اطفال کلاسی برای تعلیم و تربیت کرولال ها تاسیس نمود و سه کودک را یک سال تدریس کرد . دکتر محسنی رئیس فرهنگ ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال 1306 خورشیدی باغچه اطفال را بدون دریافت اعانه اداره کرد .جبار باغجه بان ، مردی روشن فکر بود و در سال 1303 خورشیدی گروهی از روشنفکران را برای ایجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که این مکتب راهگشای تعلیم و تربیت دختران همپای مردان بود و به تشکیل جمعیتی در این زمینه پرداخت . البته این هدف باغچه بان در تبریز عملی نشد و علی رغم تلاش او ، مکتب نسوان در تبریز پا نگرفت .

در سال 1307 خورشیدی ، که ریاست فرهنگ با ابوالقاسم فیوضات بود ، بر حسب تقاضای وی به شیراز رفت و کودکستانی در شیراز تاسیس کرد و در این کودکستان پنج سال خدمت کرد .

باغچه بان در سال 1312 خورشیدی به تهران آمد و نام کودکستان را به کودکستان باغچه بان تغییر داد . در همین سال دبستان کرولال ها را در تهران تاسیس کرد و در همان سال دستگاهی اختراع کرد که کرولال ها از طریق دندان وحس استخوانی قادر به شنیدن می شدند این دستگاه پس از تکمیل شدن به نام تلفن گنگ در اداره ثبت اختراعات به تاریخ 22 بهمن 1312 به شماره 118 به ثبت رسید .

در سال 1322 خورشیدی جمعیتی به نام جمعیت حمایت از کودکان کرولال را تاسیس نمود . باغچه بان در سال 1323 خورشیدی برای مجله ای به نام سخن تقاضای امتیاز کرد ، اما چون قبلا  امتیاز مجله ای به همین نام صادر شده بود ، امتیاز مجله زبان به نام او صادر شد و اولین شماره آن در اول بهمن 1323 خورشیدی انتشار یافت .

باغچه بان طی سال ها تعلیم و تربیت به کودکان به روشی دست یافت که امروز آن را روش ترکیبی می گویند .

میرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال 1345 خورشیدی در گذشت .آثار به جا مانده از او عبارتند از :

1- زندگانی کودکانه

2- گرگ و چوپان

3- پیر و ترب

4- خانم خزوک

5- دستور تعلیم الفبا

6- بادکنک

7- الفبای خود آموز برای سالمندان

8- پروانتین کتابی

9- الفبا

10- اسرار تعلیم و تربیت
11- الفبای باغچه بان

12- برنامه کار یکساله

13- علم آموزش برای دانشسرای مقدماتی

14- الفبای سربازان

15- کتاب اول ابتدایی

16- رباعیات باغچه بان

17- خیام آذری

18- درخت مروارید

19- روش آموزش کرولال ها

20- حساب

21- من هم در دنیا آرزو دارم

22- بازیچه دانش

23- آدمی اصیل-

24- بابا برفی

  • کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی ماکو
۰۲
آذر

جوزف کمبل (1987-1904 Joseph Campbell) از برجسته‌ترین مراجع جهانی در زمینه‌ی اسطوره شناسی، پژوهنده‌ای توانا، مشاهده‌گری تیزبین، نویسنده و آموزگاری نامی بود که در سطح جهان تأثیری گسترده و ژرف گذاشت. برای او، اسطوره، «آواز کائنات و موسیقی افلاک» بود. 

این کتاب گفت و گفتگویی بلند بین جوزف کمبل و بیل مویرز(Bill Moyers) روزنامه‌نگار و مجری آمریکایی است که روایتی از آن از یکی از شبکه‌های تلویزیونی آمریکا پخش شد، و می توان آن را جمع‌بندی پژوهش‌ها و مشاهده‌ها و اندیشه‌های کمبل شمرد، که پهنه‌ای وسیع را در می‌نوردد و به معنی دقیق کلمه، از هر دری سخنی می‌گوید. تمامی میراث اساطیری بشریت را، از دورترین زمان‌ها و ناشناخته‌ترین اقوام تا اسطوره‌هایی که امروز سینما خلق کرده است به یکباره در برابر دیدگان خواننده قرار می‌دهد، منظره‌ای پر از جلوه‌های گوناگون که در عین حال سرشار از همانندی‌ها و قرابت‌های چشمگیر و تفکرانگیز است.

در ادامه پرسش آغازین این گفتگو را می آوریم:

"مویرز: چرا اسطوره‌ها؟ چرا باید نگران اسطوره‌ها باشیم؟ آنها بر زندگی من چه تأثیری ‌می‌گذارند؟

کمبل: نخستین پاسخ من این است، «راهت را ادامه بده، زندگیت را بکن، زندگی خوبی است، تو به اسطوره شناسی نیازی نداری.» من عقیده ندارم که باید به موضوعی علاقه‌مند بود، صرفا به این دلیل که گفته می‌شود موضوع مهمی است. من به نوعی گرفتار شدن در دامِ جذبه‌ی یک موضوع عقیده دارم. اما با یک معرفیِ درست، خواهید دید که اسطوره شناسی شما را در کمند خود اسیر خواهد کرد. بنابراین، باید دید که اگر شما را در کمند خود اسیر کند، چه کاری برایتان انجام خواهد داد.

یکی از مشکلات امروز ما این است که به اندازه‌ی کافی با ادبیات معنوی آشنایی نداریم. ما به اخبار روز و مشکلاتی که ساعت به ساعت دامنگیرمان است دلبسته ایم. در گذشته محیط دانشگاه فضایی کاملا بسته و جدا شده بود که در آن اخبار روزمره نمی‌توانست مانع از توجه شخص به میراث انسانی شکوهمندی شود که در سنت بزرگ ما برجای مانده است؛ سنتی که از افلاطون، کنفسیوس، بودا، گوته و سایر کسانی که از ارزش های جاودانیِ پیرامون ما سخن می گویند. هنگامی که سن‌تان بالاتر می‌رود و دلمشغولی‌های زندگی روزمره را به تمامی پشت سر می‌گذارید، و توجه خود را به زندگی درونی معطوف می‌کنید، چنانچه ندانید زندگی درونی چیست یا کجا ایستاده‌اید، تأسف خواهید خورد. 

یونانی، لاتین و مندرجات کتاب مقدس، بخشی از تعلیمات همه‌ی افراد بود. اکنون در شرایطی که این متون کنار گذاشته شده‌اند، سنت کاملی از اطلاعات اسطوره شناسی غربی از دست رفته است. این داستان‌ها ملکه‌ی ذهن افراد بود. هنگامی که داستان در ذهن شما جا بگیرد، ارتباط آن را با آنچه در زندگی‌تان اتفاق می‌افتد درمی‌یابید. شما را در مقابل چشم اندازی از آنچه برایتان اتفاق می‌افتد قرار می‌دهد. با از میان رفتن آن ما واقعا چیزی را از دست می‌دهیم، زیرا ادبیاتی نداریم که با آن قابل قیاس باشد و جای آن را بگیرد. این اطلاعات جسته و گریخته از روزگاران کهن، و ناظر بر مضمون‌هایی که به زندگی بشر یاری رسانده‌اند، تمدن‌ها را پدید آورده اند، و در گذر هزاره‌ها ادیان را تغذیه کرده‌اند، به مسایل عمیق درونی، رازهای درونی و آستانه‌های گذر درونی ما می‌پردازند، و اگر شما راهنماها و علائم موجود در طول مسیر را نبینید، ناگزیرید شخصا مسیر را پیدا کنید. اما به محض آنکه این موضوع از مجرای یکی از سنت‌های آکنده از اطلاعات عمیق، غنی،  و زندگی‌بخش شما را به دام اندازد، چنان احساسی پیدا خواهید کرد که دیگر به هیچ‌وجه آن را کنار نخواهید گذاشت."

  • کتابخانه عمومی آیت الله کاشانی ماکو